یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

حرف آخر

هزار خواهش و آیا

هزار پرسش و اما

هزار چون و هزاران چرای بی زیرا

هزار بود و نبود

هزار شاید وباید

هزار باد و مباد

هزار کارنکرده

هزارکاش و اگر

هزاربارنبرده

هزاربوک و مگر

هزاربارهمیشه

هزاربارهنوز

مگر تو ای همه هرگز

مگر تو ای همه هیچ

مگر تو نقطه ی پایان

براین هزار خط ناتمام بگذاری

مگر تو ای دم آخر

در این میانه تو

سنگ تمام بگذاری

 


 

javahermarket

یادداشتهای گم شده

پس کجاست؟

چندبار

خرت و پرت های کیف بادکرده را

زیروروکنم

پوشه ی مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسرکار

کارتهای اعتباری

کارتهای دعوت عروسی و عزا

قبضهای آب و برق و غیره و کذا

برگه ی حقوق وبیمه وجریمه و مساعده

رونوشت بخشنامه های طبق قاعده

نامه های رسمی و تعارفی

نامه های مستقیم و محرمانه ی معرفی

برگه ی رسید قسطهای وام

قسطهای تا همیشه ناتمام

پس کجاست؟

چندبار

جیبهای پاره و پوره را

پشت و رو کنم

چند تا بلیت تا شده

چند اسکناس کهنه و مچاله

چند سکه ی سیاه

صورت خرید خواروبار

صورت خرید جنس های خانگی

پس کجاست؟

یادداشتهای درد جاودانگی؟

 

javahermarket

لحظه های کاغذی

خسته ام از آرزوها؛آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی؛بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را؛روز وشب تکرارکردن

خاطرات بایگانی ؛زندگی های اداری

آفتاب زرد وغمگین؛پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین؛آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته؛چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته؛خسته از چشم انتظاری

صندلیهای خمیده؛میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده؛گریه های اختیاری

عصر جدولهای خالی؛پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی؛نیمکتهای خماری

رونوشت روزها را؛روی هم سنجاق کردم

شنبه های بی پناهی؛جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را؛با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی؛باد خواهد برد باری

روی میز خالی من؛صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها؛نامی از ما یادگاری


 

javahermarket

هنوز

هنوز ادامه دارد

هنوز هم که هنوز است

درد؛دامنه دارد

شروع شاخه ی ادراک

طنین نام نخستین

تکان شانه ی خاک

و طعم میوه ی ممنوع

که تا تنفس سنگ

ادامه خواهد داشت

ودرد

هنوز دامنه دارد

javahermarket

ترانه ای برای آشتی

چه می شد اگر مثل پروانه ها

کمی دست و پای دلت باز بود

به هر جا دلت خواست سر می زدی

از این خاک امکان پرواز بود

اگر باخبر بودی از آسمان

به روی زمین این خبر ها نبود

اگر خانه پر بود از پنجره

نیازی به این قفل و درها نبود

اگر با خبر باشی از آسمان

خبر های آن سو همه آبی اند

خبر های روشن خبرهای خوب

همه آفتابی و مهتابی اند

خبرهای آن سو همه سبز سبز

خبر های این سو همه سرخ و زرد

در آن سو همه رنگ آرامش است

در این سو همه رنگ نیرنگ و درد

در این آسمان و زمین بزرگ

مگر یک وجب جا برای تو نیست؟!

مگر شاخ یا دم در آورده ای؟!

که جای دم و شاخ های تو نیست؟!

هوای تنفس در این جا کم است؟!

و یا آب و نانش به اندازه نیست؟!

برای تو خورشید و ماهش کم است؟!

و یا کهکشانش به اندازه نیست؟!

تمام زمین جای جولان توست

بگو جا برای تو تنگ است باز؟!

نه تنها زمین آسمان مال توست

نیازی به شمشیر و جنگ است باز؟!

javahermarket

ترانه ای برای آشتی

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

حرف آخر

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا